همزمان با آغاز سال تحصیلی 91-92 کارکنان اداره آموزش و پرورش ماهنشان با حجت الاسلام و المسلمین زاهدی پور امام جمعه شهرستان ماهنشان دیدار کردند. امام جمعه ماهنشان در این دیدار سخنرانی کردند که مشروح آن بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام دارم خدمت برادران و خواهران گرامی، خداوند انشاالله توفیقاتتان را روز افزون کند. تبریک عرض می کنم آغاز سال تحصیلی جدید را خدمت شما و همچنین تبریک عرض می کنم هفته دفاع مقدس را انشاالله تلاش کنیم در این هفته و در هفته های دیگر و در ماه و سالهای دیگر خداوند متعال و شهدای دفاع مقدس را از خود راضی کنیم که قطعا رضایت خداوند در گرو رضایت شهداست. شهدای حقیقی در راه دفاع مقدس و اسلام و دین. و تبریک صمیمانه به مناسبت دهه کرامت که یک آغاز مبارک و پایانی مبارک دارد، آغازِ مبارک،که تولد با سعادت بی بی کریمه اهل بیت حضرت معصومه سلام الله علیها و در نهایت ولادت با سعادت امام رضا علیه السلام ثامن الحجج که خداوند توفیق دهد در مسیر ولایت ثابت قدم باشیم. انشاالله خداوند این سالمان را هم فاطمی قراردهد. فاطمی،فاطمه زهرا و فاطمه معصومه و هم رضوی قرار دهد. ما یک استادی داشتیم روحانی بود ولی هشت سالی در انگلستان دوره جامعه شناسی خوانده بود و از دانشگاه منچستر انگلستان دکترا گرفته بود می گفت آن چیزی که من در غرب بدست آورده ام این است که اگر قرآن هم دروغ باشد، امامان و پیامبرهم دروغ باشند و قیامت هم واقعیت نداشته باشد العیاذبالله باز هم بهترین زندگی، زندگی دینی است البته مخصوصا شماها باید بیشتر دقت کنید که وقتی دین بصورت کلی مطرح می شود، مسحیت را هم دربر می گیرد و در حقیقت لامذهبی است، یهودیت را هم در بر میگیرد، حالا یهودیت اصلش الهی است بعدا شده باطل چون اولا تاریخ مصرفش گذشته و بعد هم اینکه تحریف شده است. نه تورات، توراتی است که خداوند نازل کرده حتی به فرض اینکه تاریخ مصرف نگذشته باشد هم، تورات آن توراتی نیست که خداوند بر حضرت موسی نازل کرده و خودشان هم چنین ادعایی ندارند و مسیحیت هم چهارتا انجیل دارند و متن همه آنها متفاوت، در حالی که مشترکاتی هم دارند آنها نیز ادعایشان این نیست که انجیل همان است که خداوند نازل کرده لذا زندگی نامه حضرت عیسی آنجا هست، حواریون حضرت عیسی آمدند و چکار کردند در آنجا هست. منظورم در این است که آن استادمان گفت که به فرض اینکه دین واقعیت نداشته باشد، باز هم دین خوب است. الهی زندگی کردن. اما آغاز سال تحصیلی است، امیرمومنان یک حدیثی دارد که حاج آقای الله وردی هم باید از این احادیث می گفت و ما هم استفاده می کردیم منتها فرصت کم بود و خودشان هم عنایت کردند و بنده عرض می کنم. فرمود"النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیح" مردم سه گروه هستند، در منطق می گویند هم قسیم داریم هم تقسیم و هم مقسم. مقسم این تقسیم چیست؟ انسانها هستند. انسانها تقسیم شده اند.اما معیار تقسیم خیلی مهم است. در تدریس هم این گونه است و در نویسندگی هم مهم است. بعضی موقع می بینید که یک عنوان کلی آورده دوباره یک عنوان کلی دیگری آورده و در هر کدام یک،دو،سه ردیف کرده و باید یک آن، یک این می شد و یک این یک آن. حالامثال هم هست منتها وقت نیست. چرا اینگونه می شود؟ بدلیل عدم آشنایی با اصول تقسیم. یکی از اصول تقسیم این است که انسان با معیار تقسیم آشنا شود. معیار تقسیم در این حدیث عبارت است از علم. امیرمومنان وقتی تقسیم می کند معیارش علم است. انسانها تقسیم می شوند به چی؟ به سه دسته. براساس چه؟براساس علم. یا عالم ربانی است یا متعلم و دنباله رو در مسیر هدایت و نجات هستند یا دنباله روهای ناآگاه و جاهل. هَمَجٌ رَعَاعٌ یعنی اینکه مثلا یک چیز را در نظر بگیرید که اگر باد بیاید آن را به هر طرف می برد همج رعاع به این معناست. انسانها از این سه دسته خارج نیستند و این تقسیم به نوعی تقسیم انحصاری است و وظیفه انسان هم است که ببیند در کدام یک از این سه دسته قرار دارد. عَالِمٌ رَبَّانِیّ، از این قسم می توان دو معنا را برداشته کرد یکی اینکه علمی علم است که انسان را ربانی کند، یعنی اگر من خودم را دانشمند و عالم بدانم اما ببینم که در راه خداوند قرار ندارم، الهی نیستم. چون امیرمومنین علمش لدنی است، الهی است خطا نمی کند، فکر خطا هم نمی کند. جرجرداق مسیحی کتابش را دیده اید یا حتما شنیده اید و اخیرا شنیده ام که شیعه شده شش جلد کتاب می نویسد زمانی که مسیحی بود در فضلیت امیرالمومنین. بعد با توجه به این روایتِ امیرمومنان و سایر روایت استفاده می شود که انسان یا جاهل است یا عالم یا متعلم. اگر عالم است ربانی هم هست. اگر امکان دارد یکی سوال کند که برخی علومی وجود دارد که بظاهر در ارتباط با خداوند نیست.مثلا می گوید دو تادو تا چهار تا، یا مثلا فلان معادل دو مجهولی یا سه مجهولی، اتحاد نوع اول و دوم و ... چه ربطی به خداوند دارد که انسان را ربانی کند؟ اینها بخاطر عدم توجه است اولا اینکه در روایات ما هست که مادر علوم این است که انسان اول خدایی باشد و بعد که خدایی شد همه چیز حتی آن دو دوتا ایمان انسان را تقویت می کند. علامه حسن زاده آملی می گوید( فکر کنم همه اسمش را شنیده اید کسالت دارد خداوند انشاالله صحت و سلامت عنایت فرماید در چند علم متبحر است واقعا علامه است)یکی از خاطراتش این است که در زمان حدود بیست سال قبل از انقلاب تمام پیش بینی ها این بود که هلال ماه سی روزه است و روز بیست نهم ماه دیده نخواهد شد می گوید من یک جوان بودم تقریبا و جایگاه علمی هم نداشتم ولی من پیش بینی کردم و یک مقاله نوشتم که براساس یافته های علمی و فرمولهای نجومی پیش بینی ام این شد که ماه امسال بیست ونه روزه رویت خواهد شد کل منجمین و ستاره شناسان و آنهایی که در علم نجوم مختصص بودند گفته بودند که ماه سی روزه است. می گوید من مقاله را به هر نشریه ای دادم گفتند که مگر تو کی هستی! مثلا دکترای نجوم پیش بینی کرده اندکه سی روزه است بالاخره چاپ نکردند تا اینکه یک مجله کوچک و غیر معروف مقاله را چاپ کرد و جالب این بود که اتفاق افتاد و ماه بیست ونه روزه رویت شد. هم در ارتباط با ریاضیات، هم در ارتباط با علوم حوزه، هم در فلسفه و هم در ارتباط با عرفان در همه اینها در حد نظریه پرداز است.البه در ایران همه نظریه پرداز هستند ولی ایشان واقعا نظریه پرداز است. آقا سید حسن خمینی در یک مصاحبه که در سال 72 من می خوانده گفته بود که در کشور ما هر کس هیچ سوادی هم نداشته باشدو تخصصی نداشته باشد،در دین حتما متخصص است!مثلا به یکی می گویی به فلان مجلس نرو گناه است می گوید باید با مردم طبق رسم و رسوم رفتار کنیم. این خود یک نوع اجتهادی دینی است اما ضد دین است. منظورم این است که علامه حسن زاده آملی می گوید در زمان شاه سوار اتوبوس شدم و جا نبود سرپا ایستاده ام(بالاخره قبل از انقلاب هم علیه روحانیت جوسازی می شد الان هم همانطور، منتها الان یک نوع جوساری است قبل از انقلاب یک جور دیگر. دشمن چون می داند که از این طرف ضربه می خورد) دیدم چند نفر دانشجو با یک استاد ریش پرفسوریشان با یک حالت تمسخر به من نگاه می کند و از من در مورد ریاضیات سوال می کنند -متاسفانه آن مساله، مساله معروفی است ولی چون خیلی وقت است که دیده ام الان ذهنم نیست-.یک مساله هندسی از استادشان پرسیدم گفتم این مساله هندسی چند راه حل دارد؟ فکری کرد و بعد از چند دقیقه گفت فکر کنم حداکثر 12 راه حل داشته باشد گفتم خواجه نصیر طوسی(که می گویند وقتی که می خواست از دنیا برود و فهمید که از دنیا می رود گفتند قبر بخریم وبعد از فوت ببریم در نجف دفن کنیم در کاظمین بود گفت من حیا می کنم از آقا موسی بن جعفر که الان ریزه خوار موسی بن جعفرم بگویم بعد از مرگم مرا ببرید به نجف. این چنین شخصیتی که در فلسفه و ریاضی متبحر بود و چند نفر را با ریاضی مسلمان کرد فیلسوف، عارف، ریاضیدان و خودش هم سیاستمدار برجسته که بعد از مغول، ایران را نجات داد و در مسیر حق راهنمایی کرد همین خواجه نصیرالدین طوسی است).گفتم که این مساله را خواجه نصیرالدین طوسی با 500 راه حل، حل کرده است و این مساله ثبت شده است. گفتم که تو آن 12 راه حل را از دیگران یاد گرفته ای ولی خواجه نصیر طوسی 500 راه حل را خودش ابداع کرده که در آخر وصیت کرد بر روی قبرم اینگونه بنویسید و خواست با این کار فرق تکبر و تواضع را یاد دهد"وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیْهِ بِالْوَصید"که می دانید این آیه جریان اصحاب است که قرآن تعریف می کند و می گوید سگ اصحاب کهف هم در جلوی درب غار دستانش را دراز کرده بود لذا چون در کنار قبر آقا موسی بن جعفر دفن می شود وصیت می کند که حالا که من در این محضر دفن می شوم این آیه را بنویسید. می خواهم عرض کنم که یعنی با هر نگاهی انسان نگاه کند علم هم همان نگاه است. ما خودمان هم دیده ایم شما هم دیده اید من خود یادم هست در دبیرستان معلم ریاضی از مسائل ریاضی گریز می زند به معنویات و ما را می گریاند یعنی آن نگاه خیلی مهم است. معلم تجربی نیزاینگونه است بعضی مواقع. شاید کم بود ولی وجود داشت و این یک هنر است برای یک معلم. خواستم این را بگویم که ارزش انسان این است که امیرمومنان براساس علم تقسیم می کند این یک. دوم اینکه می فرماید اگر علم الهی نباشد علم نیست چون "ثَمَرَةُ الْعِلْمِ مَعْرِفَةُ اللَّه" بالاترین علم شناخت خداوند است و آن علمی که مرا به شناخت خدا نرساند علم نیست. حالا ما چه کار کنیم؟ در این سال تحصیلی جامعه را هدایت کنیم به این مسیر، مسیر الهی که در روز قیامت در محضر خداوند و امیرمومنان روسفید شویم. عنوان بصری که سنی بود آمد محضر آقا امام صادق علیه السلام (حدیث عنوان بصری معروف است که بصورت جزوه فروخته می شود اینها را بخرید در مدارس توزیع کنید) سوال کرد که آقا چگونه به علم برسم؟ فرمود: "فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ" اگر می خواهی عالم و دانشمند شوی"فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَةَ الْعُبُودِیَّة" اول به حقیقت بندگی برس. هر کس، من ،تو اگر به حقیقت بندگی نرسیم دانشمند بودن محال است. لذا علم می شود غربی و جهل مرکب. که نتیجه می شود توحش مدرن، توحش با لباسهای خوش تیپ، شیک. من در نماز جمعه هم عرض کردم مانند اینکه به یک حیوان وحشی کت و شلوار بپوشانی چون قرآن می فرماید آنهایی که در مسیر خداوند نیستند"اولئک کالانعام"مانند چهارپایان"بل هم اضل"بعضیها می گویند پست تر نه اضل با ضاد است نه با ذال لذا معنایش می شود گمراه تر،جاهلتر. و می فرماید آنهایی که در مسیرخداوند نیستند جاهلتر از حیوان هستند هر چند داعیه علم دارند و کت وشلوار پوشیده اند. با لباس که انسان، انسان نمی شود. تن آدمی شریف است به جان آدمیت، جان هم بعضی ها فکر می کنند این جسم است نه جان آدمیت. خداوند انشاالله توفیق دهد در این مسیر حق حرکت کنیم. و جوری کنیم که یا عالم ربانی شویم یا متعلم و فراگیر الهی شویم، در مسیر علم الهی. و ههج رعاع نشویم که فرمود: "یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیح" با هر بادی به هر طرف می روند.مثل معتادها (دور از محضر) از خداوند حرف بزنی قشنگ حرف می زنند، شب تا نصف شب در فکر خود، مهندسی می کند،خانه می سازد، معلمی می کند ولی صبح که بیدار می شود و باد و هواست هیچ چیزی ندارد.خداوند به ما توفیق دهد در این مسیر نباشیم و در مسیر حق باشیم. یک نکته هم اینکه توصیه برادارنه من این است که از تعصبات شهری اجتناب کنیم مثلا اینکه این ماهنشانی است و این از روستاهای ماهنشان است و طوری کنیم که ماهنشان را یک شهرستان میان فرهنگی معرفی کنیم که ظرفیت عظیم جذب نیرو دارد. یک نفر بگوید که من همه چیز در شهرستان دارم و چه نیازی هست که دیگری بیاید به این رو به قبله قسم، به آن آیه و إن یکاد قسم که این شهرستان پیشرفت نمی کند. چون هیچ کس هیچ موقع کامل نیست وهیچ شهرستان هم هیچ وقت کامل نیست. انسان هر روز کامل می شود. حالا نمی گویم که الگوی ما غربی است اما اگر غرب هم پیشرفت کرده کانادا 400 هزار نفر نخبه ایرانی در آنجا ساکن است 40 هزارش واقعا نخبه هستند حالا برای آنها نخبه هستند شاید اکثریت آن نخبه ای که ما می خواهیم نباشند،الهی نباشد وچه بسا در قیامت بعضیها نجات پیدا نخواهد کرد اما آنچه که مهم است اینکه آنهارا به لحاظ دنیوی او پیشرفت می دهد. یک عزیزی تعریف می کرد که من برای بچه ام کاردستی درست کردم و برد مدرسه بعد گروهی حساب کردند و پنج نمره هم داشت ولی به دونفر ماهنشانی پنج داده بودند اما به دو نفر روستایی چهار. اینگونه چیزها شهرستان مان را خراب می کند اینها تعصبات عُمَری است. این چیزها کم است ولی کمش هم زیاد است و یک نفر هم می تواند شهرستان را بدنام کند. نمی گویند که یک معلم اینگونه کرده می گویند ماهنشانی ها اینگونه اند. مثل اینکه یک نفر برود تهران و در آنجا او را بگیرند و بزند بعد می آید می گوید تهران هم شد شهر، آنجا اصلا انسانیت نیست. می دانید که به عمومیت تعمیم دادن عادت و طبیعت انسان است. بعد نتیجه آن سی سال، پنجاه سال بعد معلوم می شود.انشاالله یک جلسه ای هم با معلمین عزیز باشد و مطالبی هم در آنجا بیان شود ولی این در روابط عمومی است یک سلام علیک گرم می تواند کارساز شود. بعضی چیزها هم شنیده می شود حالا درست است که ماهنشانی هابه ما لطف دارند ولی مثلا یک روحانی با سواد هم که می خواهد بیاید به او می گوید که مثلا من ده روز در فلان مسجد بودم یک نفر به من نگفت که بیا بریم یک چایی بخور او هم می گوید درست است که من می روم خدمت کنم ولی اگر اینگونه است نمی روم. امیرمومنان فرمود انسان بنده احسان است و انسانها را با احسان خود بنده خودتان کنید.خداوند انشاالله معلمین عزیز، خواهران وبرادارن را موفق ومؤید کند و شهدای فرهنگی را که در هفته دفاع مقدس جانفشانی کرده اند تا انقلاب و نظام عزیز شود را رحمت کند و این موفقیتها و توفیقات است که می بینیم و با گذشته قابل مقایسه نیست و عزیزانی که حضور دارند را به احترام این وقت عزیز موفق بدارد. والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته.